/- 0 کامنت
/- 6 خرداد 1403
/- 229,024 بازدید
متن آهنگ اوج غروب مجتبی کبیری
بازیه شومینه خاموش،خونه تو اوج غروبه
واسه آدمی که قلبش،عینهو قطب جنوبه
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
هوایی نیست تو اتاقم، بس که هردقیقه خاک خورد
از همون لحظه که رفتی،انگاری یه شهروآب برد
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
جوری رفتی که توعشقت،صدسالم بگذره گیرم
به چه قیمتی می خوای من،این شکست وبپذیرم
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
اینه حال و روزم امشب،قلب من زلزله خیزه
لااقل خوبه که این سقف،رو سر خودم میریزه
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
من آب از سرم گذشته، دیگه این حرفاجدید نیست
بدون ازکسی که تنهاس،دیگه هیچ چیزی بعید نیست
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
بی تو از زندگی خستم، اعتراف مرگ یه مرده
من می ترسم اززمستون،وقتی داره برمی گرده