شدم آیینه ی عشقت بیا خود را تماشا کن
بیا و خیرو شو در من مرا یک لحظه زیبا کن
بیا تکثیر شو در من به تعداد نفس هایت
بیا با خیال خود مرا دل تنگ فردا کن
خدایا مهربان بودی از پس مهربان تر باش
به کف یک قطره دل دارم به لطف خویش دریا کن
به کف یک قطره دل دارم به لطف خویش دریا کن
دلم میگیرد از دنیای بی خورشید آه ای دوست
محبت کن کمی از گوشه ی این پرده را وا کن
مرا بر دفتر هستی به خطه آسمان بنویس
زمین در فهم خود گیر است مرا تنها تو مملو کن
تمام چوب خط ها را بزن پای همان لبریز
برای بنده ای چون من حساب تازه ای باز کن
از این شاخه به آن شاخه به غفلت میپری ای دل
برو گمگشته ی خود را درون خویش پیدا کن
برو گمگشته ی خود را درون خویش پیدا کن